به گزارش ايسنا: اکبر منانی متولد ۱۳۱۸ در اصفهان است که نزدیک به ۶۰ سال در عرصه دوبله و گویندگی فعالیت داشته است. او تا به امروز نقشهای معروفی مانند «پوآرو»، «زبلخان»، «گلام» در «ماجراهای گالیور» و شخصیت لورل در «لورل و هاردی» را دوبله کرده و گوینده شخصیتهای فلفلی و خان عمو در برنامه «صبح جمعه باشما» بوده است.
اکبر منانی با اینکه میگوید اهل مصاحبه نیست، اما با خوشرویی به درخواستمان برای گفتوگو در منزلش پاسخ مثبت میدهد و یک عصر بهاری زمانی است که مصاحبه خبرنگاران ایسنا با این هنرمند عرصه دوبله و گویندگی شکل میگیرد.
خانوادهام علاقهای به کار دوبله و گویندگی نداشتند
اکبر منانی در ابتدای صحبتهایش ترجیح میدهد از عشق به رادیو و فعالیت در عرصه بازیگری بگوید.
«من سال ۱۳۳۹ در شهرستان دیپلم گرفتم و به تهران آمدم و به رادیو عشق داشتم اما فکر نکرده بودم چه قسمتی در رادیو را دوست دارم. ما خانوادهای مذهبی بودیم به همین دلیل خانواده من علاقهای به این کار نداشتند و با کلمات ناهنجاری درباره هنر صحبت میکردند. با تعدادی از جوانان آشنا شدم و شنیدم که در تئاتر نصر تعدادی هنرجو و هنرپیشه میخواهند؛ بنابراین برای تست دادن رفتم و در دو نمایشنامه هم بازی کردم که آقای داریوش اسدزاده هم حضور داشتند و به طور زنده از تلویزیون قدیم پخش شد. البته قبل از این در روستاهای اصفهان هم نمایشنامههایی اجرا کرده بودم.»
منوچهر نوذری گفت اگر نمیتوانی خودت را بکش
این دوبلور درباره چگونگی ورود به حرفه دوبله چنین بیان میکند: یک روز با دوستانم در میدان پارک شهر نشسته بودیم که یک نفر از جمع گفت دوبلور میخواهند و ما نمیدانستیم دوبلور یعنی چه؟ ما هم به آدرس جایی که دوبلور میخواستند یعنی استودیو البرز در خیابان ارباب جمشید رفتیم و دیدیم عدهای نشستهاند و فیلم میبینند. بنابراین هر روز برای تماشای فیلم میرفتیم و بعد از مدتی تعدادی خسته شدند و دیگر نیامدند. ما هم در آنجا چند خط دیالوگ میگفتیم. یک روز آقای نوذری را دیدم که قرار بود برای اولین بار مدیر دوبلاژ شود. او بچهها را صدا میکرد و به آنها جملهای برای خواندن میداد و آنها نمیتوانستند جمله را بیان کنند اما من آن جمله را گفتم و او گفت تو بمان و از تعدادی که آمده بودند فقط من وارد شدم. بعدازظهر همان روز جملهای از نقش یک ملوان در یک فیلم دریایی را به من دادند که میگفت: «کاپیتان جمجمهاش خرد شده» اما من نمیتوانستم کلمه جمجمه را بگویم و خیلی ناراحت شدم. فردای آن روز با ناامیدی آمدم و منوچهر نوذری پرسید چرا ناراحتی؟ گفتم نمیتوانم کلمه جمجمه را بگویم. گفت اگر خیلی ناراحتی، تمرین کن. بعد که بهانه آوردم گفت پس اگر نمیتوانی برو خودت را بکش. بنابراین امروز شعار من در کلاسهایم این است که نمیتوانم نه! باید بتوانی. من با همه مشکلاتی که داشتم در این کار آنچنان فعالیت کردم که هیچ کس باور نمیکرد؛ دو سال با خانواده خود برای اینکه لهجه محلی داشتند، حرف نزدم چون نباید در دوبله لهجه وجود داشته باشد.
از صبح تاشب جلو ساختمان رادیو میایستادم
این گوینده پیشکسوت درباره چگونگی ورود خود به گویندگی در رادیو بیان میکند: در سن ۲۰ سالگی روزها به رادیو میرفتم و از ۵ صبح تا ۱۲ شب دم در میایستادم اما به من اجازه ورود نمیدادند. بعد از مدتی اعلام کردند که گوینده میخواهند و یک صف طولانی برای امتحان آمده بودند. دل نگهبان به حالم سوخته بود و به من لطف داشت به همین دلیل گفت برو ببین چه خبر است. من با ناامیدی نگاه میکردم و میگفتم چه زمان پشت میکروفن میروم. ۲۰ یا ۳۰ هزار نفر برای امتحان آمده بودند ما شنیدیم که یک زن و یک مرد برای گویندگی میخواهند؛ بنابراین میگفتم مگر میشود از بین این جمعیت قبول شد. سه یا چهار گوینده بزرگ آن زمان برای داوری نشسته بودند و کسانی که برای امتحان آمده بودند، زبان ترکی داشتند و تا چند خط میخواندند، میگفتند کافی است. من که میخواندم گفتند ادامه بده. زمانی که آمدم بیرون، نگهبان گفت تو در دور اول قبول شدی چون نسبت به دیگران جملات بیشتری خواندی. زمانی که اسامی برگزیدگان را اعلام کردند، من هم جزو آنها بودم. در امتحان کتبی ۱۰ نفر، در امتحان شفاهی ۵ نفر و در تست گویندگی سه نفر قبول شدیم.
۲۰۰ سال است که کار میکنم!
منانی ادامه میدهد: مدیریت آن زمان روی گویندگی حساس بودند و در مصاحبهای که با ایشان داشتم خوشبختانه من را پذیرفتند. تا یک سال و نیم بعد قبولی به رادیو میرفتم و از پشت شیشه نگاه میکردم که چه کاری انجام میدهند یا مطالبی که داشتند را میگرفتم و در همه حال تمرین میکردم. این وضعیت دو سال طول کشید و من خسته شدم. در همین زمان آشنایی پیدا کردم که به مدیر نامهای نوشت و من را مانند پسر خود دانست و پرسید چرا او را اذیت میکنی؟ مدیر هم نامه را پاره کرد و گفت گوینده نمیخواهیم. یکی از مدیران قضیه را پرسید و من توضیح دادم و او گفت تو که با همه این مشکلات قبول شده بودی چرا این کار را انجام دادی؛ او از پارتی بازی بدش میآید. من هم گفتم اشتباه کردم.
دوبلور پوآرو با بیان اینکه در اواخر سال ۱۳۴۲ وارد رادیو شده است، اظهار میکند: «راه شب» در رادیو به تازگی ایجاد شده بود و من با فرد دیگری به نام اردشیر جمالی گوینده آن بودیم. همچنین آقای نوذری استودیو کاسپین را افتتاح کرده بود و من هر روز از ۹ صبح تا ۱۹ برای کار میرفتم و ماهیانه حقوق میگرفتم. ساعت ۱۹ تا ۲۳ هم برای کار دوبله و سپس ساعت ۲۳ هم به رادیو میرفتم. من نزدیک ۱۷ یا ۱۸ سال شبها نخوابیدم. یکی از مدیران از من پرسید چند سال است که کار میکنی و من گفتم نزدیک ۲۰۰ سال! گفت مگر چند سال داری، گفتم شما پرسیدی چند سال است کار میکنی.
نزدیک به ۵۰ یا ۶۰ هزار ساعت فیلم دوبله کردم
او ادامه میدهد: به حدی کارم زیاد بود و به فکر کار بودم که خانواده و زندگی حالیام نبود. من در دانشگاه تهران کارگردانی قبول شدم و با اکبر زنجانپور همکلاس بودم اما اواخر ترمهای دانشگاه که شاگرد اول هم بودم، متاسفانه مجبور شدم دانشگاه را رها کنم. به دلیل اینکه در استودیو کاسپین سریالهای بسیار زیادی پخش میشد و من تقریبا در تمام این سریالها نقش اول بودم. قبل از انقلاب به جای نقشهای زیادی در سریالها حرف زدم. دوبله سریال «روزهای زندگی» که ۱۵ و ۱۷ سال طول کشید را انجام دادم. دوبله «بالاتر از خطر»، «پیشتازان فضا»، «فراری»، «کهکشان» و «والتدیزنی» چند سال طول کشید و جز استودیو کاسپین در جای دیگری هم فعالیت داشتم. یکی، دو سال قبل انقلاب استودیو کاسپین بسته شد اما من باز هم سریالهای تلویزیونی را دوبله کردم و نزدیک به ۵۰ یا ۶۰ هزار ساعت فیلم دوبله کردهام.
منانی به فعالیتهای حرفهای خود بعد از انقلاب اشاره میکند و میگوید: بعد از انقلاب هم کار دوبله خود را ادامه دادم و در رادیو اولین برنامه بامدادی را اجرا کردم.
هرجا نقش موش دیدید، صدای من است!
این گوینده رادیو با بیان اینکه کارش را بسیار دوست دارد و فقط به کارش فکر میکند، خاطرنشان میکند: من اهل مصاحبه نیستم به دلیل اینکه من گویندهام و صدای گوینده اهمیت دارد و دوست دارم صدایم در قلب مردم باشد. همان طور که مردم در قلب من هستند. من بچهها را دوست دارم و در کارتونهای بسیاری حرف زدم. هر جا موش دیدید به خصوص در گذشتهها صدای من است. از جمله این موشهای معروف، عروسکی ایتالیایی قبل از انقلاب به اسم توپو جیجیو (topo gigio) بود که سه گوینده داشت؛ از آنها دو نفرشان به ایران آمده بودند و خانم مسنی هم سازنده آن بود.
او ادامه میدهد: بعضی از مردم با صدای برخی دوبلورها و گویندهها زندگی میکنند. همیشه آن صدا برای آنها، خود هنرپیشه است. قبل از انقلاب نقش جالبی را یکی از گویندهها میگفت و همکاران خانم من دوست داشتند او را ببینند و بالاخره در جشن تولدی او را دیدند که میگفتند کاش او را ندیده بودیم چرا که ذهنیت آنها بهم ریخت زیرا در نظر مردم صاحب صدا خود هنرپیشه است. هر زمان ما را به یک اسم صدا میکنند مثلا در حال حاضر پوآرو، گلام گالیور یا زبلخان میگویند.
چنین منانی ادامه میدهد: نزدیک ۶۰ سال است در دوبله فعالیت دارم و هیچگاه خودم را معرفی نمیکنم چراکه میبینم برخی که به کار دوبله علاقه دارند من را میشناسند. من این اتفاق را بیشتر دوست دارم و بهتر میدانم تا زمانی که چهره من شناخته شود و نتوانم بیرون بروم. من خودم را آدمی معمولی میدانم. قبل از انقلاب و زمانهای دور پیشنهاد بازیگری برای سریال و فیلم به من میشد اما دوست داشتم که آزاد باشم و آنچه که هستم، هستم. متأسفانه شهرت امر خوبی نیست چون قضاوتها مختلف است.
اوایل انقلاب، اولین کلاس گویندگی را برگزار کردم
صداپیشه گلام در «ماجراهای گالیور» با یادآوری اینکه اولین کلاس گویندگی در اوایل انقلاب را در زیباکنار برگزار کرده است، میگوید: این کلاس با بیش از ۱۲۰ و ۱۳۰ هنرجو که همه از مدیران و روسا هستند، برگزار شد. کلاسهای گویندگی را بیشتر در مکانهای دولتی برپا میکنم و جای خصوصی را دوست ندارم زیرا نمیخواهم جوانان را فریب دهم. اعتقاد دارم دوبله را باید در استودیو یاد گرفت. من ادعا میکنم ۴ یا ۵ هزار تا نقش را دوبله کردهام و میبینم برخی یک نقش را گفتهاند از او تعریف کردهاند و چقدر آن فرد عوض شده است در حالی که حرفه ما این است و نباید فکر کنی در جای بالایی قرار داری. این مساله من را عذاب میدهد و نمیتوانم تحمل کنم به دلیل اینکه همه مردم در یک سطح هستیم.
او ادامه میدهد: گویندگی باید یک دوره هفت ساله داشته باشد و ای کاش دانشگاههای ما یکی از واحدهای درسی خود را گویندگی قرار میدادند. گویندگی هنر ظریفی است و به نظرم والاترین هنرهاست. در قرآن و کتابهای عتیق داریم که خداوند با کلام جهان را آفرید؛ یعنی کلام تا حد زیادی اهمیت دارد.
منانی با اشاره به وضعیت گویندگی و اجرا اظهار میکند: گویندگی بسیار مهم است اما در حال حاضر برای آن ارزش قائل نیستند. با مردم که حرف میزنم متوجه میشوم که اغلب مشکل آنها مطلب نیست بلکه گوینده است و گوینده خوب بودن به این سادگی نیست. در بین تمام مردمی که حرف میزنند میتوان ۲۰ یا ۳۰ نفر گوینده پیدا کرد و به نظرم اغلب گویندگان ما گوینده نیستند بلکه رهگذرانی بودند که گوینده شدهاند. زمانی که یک گوینده درست، کامل و سالم حرف بزند و در بیان مشکل نداشته باشد قابل پذیرش است. برای مثال اگر گویندهای با بیان خوب درباره مالیات حرف بزند، فردی که مالیات دادن برایش مشکل است هم حاضر است مالیات دهد اما در حال حاضر این مسائل را نمیبینم.
او ادامه میدهد: برای مثال فردی را در تلویزیون میبینیم که میگویند بهترین مجری است و ۱۰ بار هم جایزه گرفته، اما من نمیفهمم چه میگوید. تنها با داشتن دانش درباره چهار مطلب نمیتوان اجرا کرد. تمام گویندگان رادیو و تلویزیون یک جمله «اینجا تهران است صدای جمهوری اسلامی ایران» را نمیتوانند درست بگویند. هدف گویندگی این است که من بتوانم پیامی را از یک یا چند نفر به یک یا چند نفر دیگر برسانم به گونهای که موثر باشد.
منانی سپس یادآور میشود که برای مثال بازیگر «پوآرو» دو یا سه ماه زبان مخصوصی تمرین کرده است تا حالات آن نقش را پیدا کند و این مساله بسیار اهمیت دارد.
برای بهبود بیان خود سه سال با هیچکس رفت و آمد نداشتم!
دوبلور پوآرو با تاکید بر یادگیری گویندگی از زمان کودکی میگوید: گویندگی را باید از کودکی یاد گرفت برای اینکه اگر فردی ۲۰ سال به سبک خود حرف بزند، همان میماند. من هم خیلی بد حرف میزدم اما سه سال با هیچ کس رفت و آمد نداشتم و فقط تمرین حروف الفبا را انجام دادم. برخی گویندگان حروف را درست بیان نمیکنند و به نظرم گویندگی این نیست بلکه هنر والایی است. به همه خانوادهها توصیه میکنم با فرزندان خود مثل آدم بزرگها حرف بزنید. در حال حاضر بسیاری از ورزشکاران و سیاستمداران ما هم نمیتوانند درست حرف بزنند.
او درباره گویندگان نسل جدید بیان میکند: نسل جوانی که به گویندگی علاقه دارند باید جایگزین نسل قدیم شوند به دلیل اینکه شبکهها گستردهتر میشوند. اما افرادی که تازه به این حرفه وارد شدهاند میخواهند به سرعت نقش اصلی را بگیرند در حالی که این کار به صبر و حوصله نیاز دارد.
منانی شرایط گوینده شدن را صبر و حوصله، تمرین کردن و درست گفتن سی و دو حرف الفبای فارسی میداند و از نظر او اغلب افراد حروف الفبا را درست بیان نمیکنند این در حالی است که الفبای فارسی پایه گویندگی است.
دوبلور شخصیت زبل خان با بیان اینکه مدارس باید کلاس گویندگی بگذارند، ادامه میدهد: گویندگی برای زندگی مفید است؛ به دلیل اینکه وقتی خوب حرف بزنی همه جا جا داری. بیان خوب، شما را جلوتر میبرد و به اوج میرساند. ما نیاز داریم کلاس گویندگی وجود داشته باشد اما باید هدف فرد مشخص باشد. امیدوارم در دبستانها این کلاسها باشد؛ البته بیان خود معلمها مشکل دارد. گویندگی یعنی جنگ با توپ، تانک مسلسل و بمب اتم. یک گوینده باید قوی و سلاحهای مختلف داشته باشد تا از پس آنها بربیاد و باید همه گونه مخاطب را در نظر بگیرد و با اسلحهای مانند بیان خوب همه را راضی کند.
صداپیشه گلام در «ماجراهای گالیور» از وضعیت خوانندگی در کشور میگوید «من نمیفهمم بسیاری از خوانندهها زمانی که میخوانند چه میگویند چون فن بیان نخواندهاند. پایه هنرپیشگی، موسیقی، تئاتر، آواز و ...، گویندگی است.»
گفتند گویندگی نکن؛ گفتم میمیرم!
او درباره عشق خود به گویندگی بیان میکند: اگر فردی صدای ناجور داشته باشد میتواند وارد دوبله شود اما از هزار فیلم یک نقش را میتواند دوبله کند. به نظرم خدا این هنر را به همه داده و فقط برخی به دنبال آن نرفتهاند و گمشده است. ما دو زبان داریم یکی زبانی است که حرف میزنیم و دیگری پنهان است و گوینده باید زبان پنهان را پیدا کند و این امر تلاش و پشتکار قوی و صبر میخواهد. اگر ۲۰ سال طول میکشید باز هم دنبال گویندگی میرفتم چون به جایی رسیده بودم که باید میرفتم و عاشق بودم؛ اگر عاشق باشی تا آخر میروی و عاشقی مشکلات خود را دارد. منوچهر نوذری وقتی گفت برو بمیر اگر نمیتوانی، گفتم من عاشقم و او گفت پس باید بروی دنبالش. فردی در گذشته به من گفت با ارادهای که تو داری اگر میخواستی بزرگترین شخصیت جهان هم بشوی، میشدی.
دوبلور شخصیت «زبل خان» خاطرهای درباره گوینده شدن خود تعریف میکند : «شبی در عروسی پسر عمویم، از من پرسیدند میخواهی چه کاره شوی، وقتی گفتند میخواهد به رادیو برود، یکی از بزرگان خندید. ناراحت شدم و بیرون رفتم، آنجا تصمیم گرفتم گوینده شوم. شبی که برای اولین بار صدای من از رادیو پخش شد آن فردی که به من خندیده بود در جمعی حضور داشت و صدای من را شنیده و گفته بود عجب ارادهی قوی داشت.
منانی گوینده شدن هر فردی با هر لهجهای را اشتباه میداند و معتقد است که زبان معیار گویندگی، تهرانی است و از نظر او اگر در گویندگی مشکلی پیش بیاید فاجعه ایجاد میکند.
او از محمدرضا حیاتی به عنوان یکی از معدود گویندگان توانمند در رادیو و تلویزیون یاد میکند و یادآور میشود که خودش با او کار کرده است.
منانی با بیان اینکه اگر گویندهای با تمرین سخت کار کند تا زنده است گوینده میماند، میگوید: بسیاری از گویندگان با این که سن کمتری دارند اما نمیتوانند حرف بزنند چون تمرین نمیکنند اما من هنوز تمرین میکنم. من وقتی در ماشین هستم برای تمرین داد میزنم. به نظرم هر جور با حنجره خود رفتار کنی همان شکلی میشود و باید با آن کار و تمرین داشته باشی. غذا تاثیری در صدا ندارد اما سیگار بر روی تارهای صوتی تاثیر میگذارد. من قبل از انقلاب سرما خورده بودم و برای اینکه صدایم درست شود یک نفر قرصی به من داد اما با مصرف آن صدایم دچار مشکل شد به همین دلیل به چند کشور خارجی برای درمان سفر کردم و پزشکان گفتند گویندگی نکن و گفتم میمیرم؛ گفتند پس باید هنر آن را داشته باشی که همان تمرین بود.
من دیالوگهای «زبل خان» را ایجاد کردم!
«آفرینش نقش بیشتر اوقات اتفاقی است، بسیاری اوقات فکر دارد و گاهی هم آفرینشی وجود ندارد. کارتون اصلی زبل خان هیچ دیالوگی ندارد و من به خاطر علاقهای که داشتم درباره آن فکر کردم وقتی دیدم زبل خان این طرف و آن طرف میپرد گفتم اسم آن زبل خان باشد و شد. زبل خان این جا، زبل خان آنجا و زبل خان همه جا. در زمان بچگی گدایی پشت در خانه میآمد و با لحن خاصی میگفت بده در راه رضای خدا و ما اسم او را بابا گدا گذاشتیم؛ مادرم ما را از او میترساند و قایم میشدیم. قیافه گلام در «ماجراهای گالیور» شبیه به بابا گدا بود به خاطر همین با لحن او حرفهای گالیور که میگفت «من میدونم ... » را دوبله کردم و دیدم همکاران خوششان آمد.
او درباره دوبله نقش «پوآرو» اظهار میکند: آقای عطاءالله کاملی دوبله کار «پوآرو» را به من پیشنهاد داد و من راضی نبودم چون یک یا دو قسمت از آن را در گذشته فرد دیگری دوبله کرده بود. اما در نهایت پذیرفتم و دکتر حسینیزاد که مسؤول این کار بود روی «پوآرو» حساسیت داشتند چون کار فاخری بود. من قسمتهایی از «پوآرو» را گرفتم و تماشا کردم و متوجه شدم که همه چیز پوآرو با یک آدم معمولی فرق میکند. همچنین کتاب آگاتا کریستی را هم مطالعه کردم و زندگینامه بازیگر پوآرو را خواندم و فهمیدم به مدت دو ماه، برای تمرین راه رفتن معلم داشته است اما در حال حاضر این مسائل را در بازیگری نمیبینم. من هم همه حالات پوآرو را در نظر گرفتم و کار را شروع کردم و همه استقبال کردند. آقای کاملی به خاطر دوبله «پوآرو» به من لقب اکبر آقا، اَکتور صدا را داد. میگفت منانی در دوبله اَکتور است و مثل ایشان نداریم.اکبر منانی در سنین جوانی
منانی با بیان اینکه من جای بسیاری از موشهای کارتونی حرف زدهام، خاطرنشان میکند: من در دو فیلم هم جای موش صحبت کردهام که وقتی آقای ضرغامی فیلم را دید باور نمیکرد صدای من باشد.
او بعد از انقلاب هم چندین پیشنهاد برای بازی در فیلم و سریال داشته، اما به دلیل اینکه زمان نداشته و به بازیگری هم علاقه چندانی نداشته فقط در حد سه یا چهار دقیقه در نقش یک گوینده در سریال «معمای شاه» ایفای نقش کرده است.
این گوینده رادیو با اشاره به همکاری خود در برنامه «صبح جمعه با شما» بیان میکند: آقای نوذری به من پیشنهاد دادند که با برنامه «صبح جمعه با شما» همکاری کنم و به توصیه یکی از مسؤولان حدود دو سال در این برنامه فعالیت کردم و نقشهای فلفلی، خان عمو، و ... را بر عهده داشتم.
گویندگی در همه جای دنیا پسرفت داشته است
دوبلور شخصیت «پوآرو» با بیان اینکه فقط مستند و اخبار در تلویزیون میبیند، میگوید: گویندگان اخبار در کشورهای خارجی هم بیان درستی ندارند. بعد از انقلاب در بسیاری از موارد پیشرفت کردیم اما در گویندگی در همه جای دنیا پسرفت داشتهایم و عامل این اتفاق را کشور ایران میبینم که به گویندگی اهمیت نمیدهند.
منانی به دوبلههای زیر زمینی اشاره و اظهار میکند: گویندگان نسل جوان باید کار کنند البته کار کم است و همه دنبال ارزان کاری هستند در نتیجه دوبله زیرزمینی انجام میشود. باید یک راهی پیدا شود تا افرادی که علاقهمندند وارد این حوزه شوند البته باید کار هم زیاد باشد. همچنین برخی دوبله زیر زمینی انجام میدهند به دلیل اینکه ورود به عرصه رسمی دوبله سخت است اما معتقدم هر کسی میخواهد کار کند، بکند اما ارزش خود را هم باید نگه دارد.
او درباره فعالیت دوبلورها در عرصه تبلیغات میگوید: به نظرم آگهی گفتن توسط دوبلورها مشکلی ندارد زیرا خدا این صدا را داده و باید با آن هر کاری بکنید اما در راه درست. همچنین خود را مفت نفروشیم و ارزش خود را بدانیم. من گاهی کار مجانی هم انجام دادهام اما اگر بودجه در کاری باشد من باید حق خود را بگیرم. البته در تلویزیون قانون خود را برای دستمزد دادن دارد اما در بیرون قیمت را من مشخص میکنم.عروسک ایتالیایی «توپوجیجو»
مظلومترین آدمهای دنیا، گویندگان هستند
دوبلور گلام در «ماجراهای گالیور» درباره کیفیت آثار دوبله شده در کشور اضافه میکند: فیلم، ترجمه و... در گذشته خوب بود و اثر داشت اما در حال حاضر اصل قضیه کیفیت فیلم است. در حال حاضر فیلمی که کیفیت عالی داشته باشد، نداریم. همچنین در گذشته برای دوبله یک اثر چهار یا پنج روز وقت میگذاشتیم اما در حال حاضر در چند ساعت فیلم را دوبله میکنند. البته چارهای ندارند چون دستمزدها زیاد نیست. به نظرم مظلومترین آدمهای دنیا، گویندگان هستند به خصوص در رسانهها چه نوشتاری و چه گفتاری.
او با بیان اینکه بسیاری از هنرپیشگان ابتدا به عرصه دوبله وارد شدهاند، میگوید: برخی از هنرپیشگان چون در دوبله به جایی نرسیدهاند به سمت هنرپیشگی رفتهاند. عکس و گفتوگوی این افراد در همه جا هست اما یک عکس وگفتوگو از یک دوبلور نمیبینی. ۷۰ یا ۸۰ درصد برنامههای تلویزیونی را در گذشته دوبلورها اجرا میکردند و البته هنوز هم ۵۰ درصد تلویزیون برعهده آنهاست اما اسم آنها را نمیبینید مگر کسی مصاحبهای انجام دهد. به نظرم دوبلور شاخصتر از هنرپیشگی و بالاتر از خوانندگی است. یک هنرپیشه شش ماه تمرین برای ایفای یک نقش دارد اما دوبلور روزی چند نقش بازی میکند. اما آیا ارزش بالاتری میگیرد ؟ نه.
اکبر منانی کتابهای «سرگذشت دوبله ایران و صداهای ماندگارش» و «فن بیان و گویندگی در صدا و سیما» را نوشته است و درباره این دو کتاب میگوید: نگارش کتاب «سرگذشت دوبله ایران و صداهای ماندگارش» ۱۷ سال طول کشیده است به دلیل اینکه من تمام مجلات و روزنامهها را جمع میکردم و قسمتهایی که درباره گوینده و دوبلورها بود را جدا میکردم و هیچکس هم کمک نکرد البته کتاب ویراستاری نشده است. همچنین برای نگارش «فن بیان و گویندگی» هم حرفهای اساتید را یادداشت میکردم و آن یادداشتها را در کتاب آوردم.
نظر شما